Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2705 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
The craps should match the curtains.
U
پرده ها با قالیها باید بخورد ( جور در آید )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
membranaceous
U
دارای غشاء پرده پرده غشایی
bank shot
U
پرتابی که به تخته بخورد
chip seal
U
شن بخورد راه دادن
he is too p asto what he eats
U
زیاد دربندان است که چه بخورد
bank shot
U
ضربهای که به دیوار بخورد و برگردد
macadam blinding
U
خورده سنگ بخورد راه دادن
resurfacing
U
شن بخورد راه دادن بازسازی رویه
planegency
U
صدای خیزاب که بکرانه دریا بخورد
bank shot
U
ضربهای که گوی بیلیارد به کناره میز بخورد
blackguards
U
سرویسی که بدون برخورد به دیوارهای طرفین به دیوارمقابل بخورد
blackguard
U
سرویسی که بدون برخورد به دیوارهای طرفین به دیوارمقابل بخورد
to fight to a finish
U
تاپایان کارجنگیدن انقدرجنگیدن تایکطرف بکلی شکست بخورد
Dont let the grass grow under your feet.
U
نگذار وسط اینکار باد بخورد ( وقفه بیافتد )
chop
U
ضربه پایین زدن به توپ برای اینکه به زمین بخورد
chopped
U
ضربه پایین زدن به توپ برای اینکه به زمین بخورد
boast
U
ضربه از گوشه که بطور اریب بدیوار کناره و بعد به دیوارمقابل بخورد
boasts
U
ضربه از گوشه که بطور اریب بدیوار کناره و بعد به دیوارمقابل بخورد
boasted
U
ضربه از گوشه که بطور اریب بدیوار کناره و بعد به دیوارمقابل بخورد
tone and semitone
U
پرده ونیم پرده
double coincidence of wants
U
زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
duck and drake
U
پرتاب سنگ روی اب بطوریکه قبل از فرورفتن دراب بچند نقطه از سطح اب بخورد
ducks and drakes
U
پرتاب سنگ روی اب بطوریکه قبل از فرورفتن دراب بچند نقطه از سطح اب بخورد
tringle
U
چوب پرده میل پرده چوب دیرک
lofts
U
ضربه زدن هوایی بصورت قوسی رها کردن گوی بولینگ در هوا که به شدت به مسیر بخورد
loft
U
ضربه زدن هوایی بصورت قوسی رها کردن گوی بولینگ در هوا که به شدت به مسیر بخورد
I´m as hungry as a horse.
U
آنقدر گشنه هستم که روده بزرگ روده کوچک را بخورد.
bow
U
ضربه از گوشه که به عقب دیوار کناره و بعد به دیوارکناره دیگر و بعد به دیوارمقابل بخورد
bowed
U
ضربه از گوشه که به عقب دیوار کناره و بعد به دیوارکناره دیگر و بعد به دیوارمقابل بخورد
bowing
U
ضربه از گوشه که به عقب دیوار کناره و بعد به دیوارکناره دیگر و بعد به دیوارمقابل بخورد
bows
U
ضربه از گوشه که به عقب دیوار کناره و بعد به دیوارکناره دیگر و بعد به دیوارمقابل بخورد
hungry as a hunter
<idiom>
U
آنقدر گشنه که روده بزرگ روده کوچک را بخورد
tympanon
U
پرده
veil
U
پرده
blunts
U
بی پرده
bluntest
U
بی پرده
blunter
U
بی پرده
blunted
U
بی پرده
blunt
U
بی پرده
diaphragm
U
پرده
bluntly
U
بی پرده
pecten
U
پرده
vanes
U
پرده
door curtain
U
پرده در
door curtain
U
پرده
backstage
U
در پس پرده
palled
U
پرده
pall
U
پرده
fin footed
U
پرده پا
vane
U
پرده
veils
U
پرده
blinded
U
پرده
franks
U
بی پرده
free spoken
U
بی پرده
membranes
U
پرده
straightforward
U
بی پرده
tympan
U
پرده
blind
U
پرده
straight out
U
بی پرده
pert
U
بی پرده
straightest
U
بی پرده
straighter
U
بی پرده
membrane
U
پرده
blinds
U
پرده
straightforwardly
U
بی پرده
franking
U
بی پرده
frankest
U
بی پرده
franker
U
بی پرده
franked
U
بی پرده
diaphragms
U
پرده
frank
U
بی پرده
blunting
U
بی پرده
straight
U
بی پرده
hangings
U
پرده
velum
U
پرده
mantle
U
پرده
mantles
U
پرده
painting
U
پرده
screening, screenings
U
پرده
patagium
U
پرده
curtains
U
پرده
window shade
U
پرده
screened
U
پرده
outspokenly
U
بی پرده
screens
U
پرده
purdah
U
پرده
palling
U
پرده
palls
U
پرده
plain spoken
U
بی پرده
unreserved
U
بی پرده
uninhibited
U
بی پرده
paintings
U
پرده
screen
U
پرده
at the rear of the stage
<adj.>
<adv.>
U
در پس پرده
smokescreen
U
پرده
veil nebula
U
ابری پرده
screened
U
پرده سینما
veil nebula
U
سحابی پرده
pelmet
U
چوب پرده
Shrouded in mystrey.
U
در پرده اسرار
pelmets
U
چوب پرده
diaphragm
U
میان پرده
tableaux
U
پرده نقاشی
roundly
U
بی پرده اشکار
diaphrgam
U
میان پرده
To draw the curtain .
U
پرده را کشیدن
screen
U
پرده سینما
eardrums
U
پرده صماخ
eardrums
U
پرده گوش
webbed
U
پرده دار
fretted
U
پرده دار
deadlight
U
پرده کرکره
to draw the c. forth
U
پرده کشیدن
tableaus
U
پرده نقاشی
tableau
U
پرده نقاشی
curtains
U
جدار پرده
curtain of fire
U
پرده اتش
curtains
U
پرده پوشش
curtain rod
U
چوب پرده
to draw the c. forth
U
پرده افتادن
eardrum
U
پرده صماخ
wanelength
U
طول پرده
franker
U
بی پرده حرف زن رک
frankest
U
بی پرده حرف زن رک
filmed
U
پرده نازک
franking
U
بی پرده حرف زن رک
film
U
پرده نازک
franks
U
بی پرده حرف زن رک
tympanic membrane
U
پرده صماخ
upholster
U
پرده زدن
bituminous facing
U
پرده قیری
benined the curtain
U
پشت پرده
smokescreen
U
دود پرده
alkekengi
U
عروسک پس پرده
unreserve
U
بی پرده گویی
balloon barrage
U
پرده دود
veil
U
پرده زدن
veils
U
پرده زدن
foreshortening
U
پرده ازروبرو
franked
U
بی پرده حرف زن رک
shutter
U
پرده گذاشتن
screened
U
پرده پوشش
diaphragms
U
میان پرده
watertight diaphragm
U
پرده اب بندی
watertight facing
U
پرده اب بندی
upholstery
U
پرده فروشی
Iron Curtain
U
پرده اهنین
screening, screenings
U
پرده سینما
screening, screenings
U
پرده پوشش
screen
U
پرده پوشش
A 4-cat play.
U
نمایش در 4 پرده
disclosures
U
بی پرده گویی
disclosure
U
بی پرده گویی
screens
U
پرده پوشش
shutters
U
پرده گذاشتن
frank
U
بی پرده حرف زن رک
tympanum
U
پرده گوش
eardrum
U
پرده گوش
panels
U
پرده مخابرات
eardrum
U
پرده گوش
tympanic membrane
U
پرده گوش
half-notes
U
نیم پرده
half-note
U
نیم پرده
half note
U
نیم پرده
tympanum
U
پرده گوش
steel facing membrane
U
پرده فولادی
membrane
U
پرده پوست
panel
U
پرده مخابرات
hymenoptera
U
پرده بالان
hymenopteral or terous
U
پرده بال
membranes
U
پرده پوست
screens
U
پرده سینما
smoke screen
U
پرده دود
it is wrapt in mystery
U
در پرده است
hymen
U
پرده بکارت
drapery panel
U
چین پرده ای
dossel
U
پرده محراب
say it frankly
U
بی پرده بگو
dossal
U
پرده محراب
marking panel
U
پرده مخابرات
brise-soleil
U
پرده افقی
round unvarnished tale
U
سخن بی پرده
maidenhead
U
پرده بکارت
brise-soleil
U
پرده عمودی
marking panel
U
پرده شناسایی
lambrequin
U
یا روی پرده
silver screen
U
پرده سینما
signal panel
U
پرده مخابرات
light screen
U
پرده نور
dorsel
U
پرده محراب
living picture
U
پرده نقاشی
hymens
U
پرده بکارت
balustrata
U
پرده شبستان
straightaway
U
رک وبی پرده
osmosis
U
ازیک پرده
ridden
U
پرده محراب
the curtain falls
U
پرده میافتد
pellicular
U
پرده دار
tapestry
U
پرده دیوارکوب
quater tone
U
یک چهارم پرده
panel code
U
کد پرده مخابرات
Recent search history
Forum search
2
New Format
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1
tink and grow rich
3
Pakhmeh be farsi mannish chi mishe?
1
they have to be self-consistently determined.
1
just got to figure out where to headمعنی این عبارت چیست؟
1
ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com